روستای ناوخ شهرستان قوچان

به وبلاگ روستای ناوخ شهرستان قوچان خوش آمدید

روستای ناوخ شهرستان قوچان

به وبلاگ روستای ناوخ شهرستان قوچان خوش آمدید

نویسندگان
طبقه بندی موضوعی
خراسان - مورخ دوشنبه 1394/02/14 شماره انتشار 18962 

حضرت زینب(س)، پرچمدار قیام سرخ حسینی و پیام آور انقلاب خونین عاشوراست؛ بانویی بزرگوار و باعظمت که انسانیت در رکابش جوانمردی آموخت و حیات طیبه و سراسر نور و برکتش، به جان های بسیاری شور حسینی بخشید. بی گمان حماسه بزرگ سرور و سالار شهیدان با رشادت ها و شجاعت های حضرت زینب(س) ماندگار شد. آن بانوی ارجمند، در یکی از گذرگاه های پرخطر تاریخ اسلام، پرچم قیام را همچنان در اهتزاز نگه داشت و دل های فروخفته را با بانگ انقلابی خویش از خواب غفلت بیدار کرد. می توان گفت که شناخت ابعاد مختلف شخصیت حضرت زینب(س) در حقیقت درک زوایای مختلف قیام سرور و سالار شهیدان است. کلام و منش او، ترجمان همان مکتبی است که امام حسین(ع) در پی احیای آن، همراه با خانواده و یارانش، قدم به دشت تفتیده کربلا گذاشت و با لب تشنه به شهادت رسید. آن چه در پی می آید، بازخوانی بخشی از زوایای شخصیتی زینب کبری(س)، به روایت استاد شهید آیت ا... مرتضی مطهری در کتاب «حماسه حسینی» است. استاد در این روایت، پس از بیان بخش هایی از واقعه عاشورا و مشی و منش حضرت زینب(س) در همراهی برادر بزرگوارش، حضرت اباعبدا...(ع)، به تبیین نقش راهبردی این بانوی بزرگوار در انتقال پیام قیام حسینی پرداخته است.

زینب کبری(س)، مایه افتخار جهان

«یکی از زنان اسلام که مایه افتخار جهان است زینب کبری(س) است. تاریخ نشان می دهد که حوادث خونین و مصائب بی نظیر کربلا زینب(س) را به صورت پولاد آب دیده درآورد. زینبی که از مدینه خارج شد با زینبی که از شام به مدینه برگشت یکی نبود. زینبی که از شام برگشت رشد یافته تر و خالص تر بود. حتی آن چه در خلال حوادث اسارت ظهور کرده با آنچه در خلال ایام کربلا در زمانی که هنوز برادر بزرگوارش زنده بود و مسئولیت به عهده زینب(س) گذاشته نشده بود از زینب(س) ظهور کرد، فرق دارد.»

زینب(س)، قبل و بعد از کربلا

«در حماسه حسینی آن کسی که بیش از همه این درس را آموخت و بیش از همه این پرتوی حسینی بر روح مقدس او تابید، خواهر بزرگوارش زینب، سلام ا... علیها بود. راستی که موضوع عجیبی است. زینب با آن عظمتی که از اول داشته است - و آن عظمت را در دامن زهرا(س) و از تربیت علی(ع) به دست آورده بود- در عین حال زینبِ بعد از کربلا با زینب قبل از کربلا متفاوت است، یعنی زینب(س) بعد از کربلا یک شخصیت و عظمت بیشتری دارد. ما می بینیم در شب عاشورا زینب  (س) یکی دو نوبت حتی نمی تواند جلوی گریه اش را بگیرد. یک بار آن قدر گریه می کند که بر روی دامن حسین(ع) بیهوش می شود و حسین(ع) با صحبت های خودش زینب(س) را آرام می کند ... اما همین که ایام عاشورا سپری می شود و زینب(س)، حسین(ع) را با آن روحیه قوی و نیرومند و با آن دستورالعمل ها می بیند، زینبِ دیگری می شود، که دیگر احدی در مقابل او کوچک ترین شخصیتی ندارد.»

تجلی زینب(س) پس از عاشورا

«از عصر عاشورا زینب(س) تجلی می کند ... [اسرا] را حرکت دادند و بردند، در حالی که زینب(س)، شاید از روز تاسوعا اصلًا خواب به چشمش نرفته است ... تقریباً دو ساعت بعد از طلوع آفتاب، در حالی که اسرا را وارد کوفه می کردند دستور دادند سرهای مقدس را به استقبال آن ها ببرند که با یکدیگر بیایند. وضع عجیبی است، غیرقابل توصیف! دم دروازه کوفه (دختر علی(ع)، دختر فاطمه(س) اینجا تجلی می کند)، این زن باشخصیت، خطابه ای می خواند. راویان چنین نقل کرده اند که در یک موقع خاصی زینب(س) موقعیت را تشخیص داد: «وَ قَدْ اوْمَأَتْ»، دختر علی(ع) یک اشاره کرد. عبارت تاریخ این است: «وَ قَدْ أَوْمَأَتْ الَی الناسِ انْ اسْکتوا فَارْتَدَّتِ الْانْفاسُ وَ سَکنَتِ الأجْراسُ»، یعنی درآن هیاهو و غُلغُله که اگر دُهُل می زدند صدایش به جایی نمی رسید، گویی نفس ها در سینه ها حبس شد و صدای زنگ ها و هیاهوها خاموش گشت، مرکب ها هم ایستادند. خطبه ای خواند. راوی گفت: «وَ لَمْ ارَ وَاللهِ خَفِرَةً قَطُّ انْطَقَ مِنْها». این «خَفِره» خیلی ارزش دارد. «خَفِره» یعنی زن باحیا. این زن نیامد مثل یک زن بی حیا حرف بزند. زینب آن خطابه را در نهایت عظمت القا کرد. در عین حال دشمن می گوید: «وَلَمْ ارَ وَاللهِ خَفِرَةً قَطُّ انْطَقَ مِنْها» یعنی آن حیای زنانگی از او پیدا بود. شجاعت علی(ع) با حیای زنانگی درهم آمیخته بود. در کوفه که بیست سال پیش علی(ع) خلیفه بود و در حدود پنج سال خلافت خود خطابه های زیادی خوانده بود، هنوز در میان مردم خطبه خواندن علی(ع) ضرب المثل بود. راوی گفت: گویی سخن علی(ع) از دهان زینب(س) می ریزد، گویی که علی زنده شده و سخن او از دهان زینب می ریزد. می گوید وقتی حرف های زینب- که مفصل هم نیست، ده دوازده سطر بیشتر نیست- تمام شد، مردم را دیدم که همه، انگشتانشان را به دهان گرفته و می گزیدند. این است نقش زن به شکلی که اسلام می خواهد؛ شخصیت در عین حیا، عفاف، عفت، پاکی و حریم.»

مقام والای زینب(س) در تبلیغ

«مقام شامخ زینب(س) در تبلیغ او بروز کرد. شما ببینید اهل بیت امام حسین(ع) چه ماهرانه تبلیغ کرده اند. دو سه نکته است که تا انسان به این ها توجه نداشته باشد، به ارزش تبلیغ اهل بیت(ع) و درواقع به ارزش سفر تبلیغاتی شان پی نمی برد. کار اباعبدا...(ع) حساب شده بود، یعنی این سفر را به دست دشمن درست کرد. دشمن، این سفر را به وجود آورد. دشمن به خیال خودش اسیر حمل می کند، اما درحقیقت دارد مبلّغ می فرستد. در خطبه زینب(س) مجموعاً چند قسمت است:

الف. ملامت : یا اهْلَ الْکوفَةِ، یا اهْلَ الْخَتْلِ وَالْغَدْرِ وَالْخَذْلِ! الا فَلا رَقَأَتِ الْعَبْرَةُ وَ لا هَدَأَتِ الزَّفْرَةُ، انَّما مَثَلُکمْ... هَلْ فیکمْ الَّا الصَّلَفُ وَالْعُجْبُ.[ای کوفیان! ای حیله گران و دغل بازانی که به هنگام یاری دست بازمی دارید! هان، که اشکتان خشک و آهتان سرد مباد. داستان شما به کسی ماند... آیا جز چاپلوسی و خودبینی و... در میان شما چیزی هست؟]

ب. آگاه ساختن آن ها به اشتباهشان: فَابْکوا فَانَّکمْ احْرِیاءُ بِالْبُکاءِ، فَقَدْ ابْلیتُمْ بِعارِها وَ مُنیتُمْ بِشَنارِها، وَلَنْ تَرْحَضوها ابَداً، وَ انّی تَرْحَضونَ قَتْلَ سَلیلِ خاتَمِ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنِ الرِّسالَةِ وَ سَیدِ شَبابِ اهْلِ الْجَنَّةِ وَ مَلاذِ حَرْبِکمْ وَ مَعاذِ حِزْبِکمْ وَ مَقَرِّ سِلْمِکمْ و اسی کلْمِکمْ وَ مَفْزَعِ نازِلَتِکمْ وَالْمَرْجِعِ الَیهِ عِنْدَ مُقاتَلَتِکمْ وَ مِدْرَةِ حُجَجِکمْ وَ مَنارِ مَحَجَّتِکمْ. [پس بگریید که سزاوار گریه اید. راستی که شما به عار این کار گرفتار آمدید و به ننگ آن مبتلا گشتید و هرگز این لکه ننگ را نتوانید شست. و کجا می توانید ننگ کشتنِ زاده ختم نبوّت و معدن رسالت، و سرور جوانان بهشتی و پشتیبان جنگتان و جایگاه سلامتی خود و طبیب زخم هایتان و پناه مشکلاتتان و بیانگر حجتتان و مشعلگاه راهتان را بشویید؟!]

ج. تحریک عواطف که با پیغمبر(ص) چه کردید: وَیلَکمْ اتَدْرونَ ای کبِدٍ لِرَسولِ اللهِ فَرَّیتُمْ، وَ ای عَهْدٍ نَکثْتُمْ، وَ ای کریمَةٍ لَهُ ابْرَزْتُمْ، وَ ای حُرْمَةٍ لَهُ هَتَکتُمْ، وَ ای دَمٍ لَهُ سَفَکتُمْ [وای بر شما! می دانید چه جگری از رسول خدا بریدید؟ و چه پیمانی شکستید؟ و چه دخترانی از او در معرض دید آوردید؟ و چه حرمتی از او دریدید؟ و چه خونی از او ریختید؟]

ایستاده در برابر طاغوت زمان

«می گویند تاریخ ورود اسرا به شام دوم ماه صفر بوده است. بنابراین بیست و دو روز از اسارت زینب(س) گذشته است؛ بیست و دو روز رنج متوالی کشیده است که با این حال او را وارد مجلس یزید بن معاویه می کنند، یزیدی که کاخ اخضر او(یعنی کاخ سبزی که معاویه در شام ساخته بود) آن چنان بارگاه مجلّلی بود که هرکس با دیدن آن بارگاه و آن خَدَم و حَشَم و طَنطَنه و دَبدَبه، خودش را می باخت ... در چنین شرایطی این اسرا را وارد می کنند و همین زینبِ اسیرِ رنج دیده و رنج کشیده، در همان محضر، چنان موجی در روحش پیدا شد و چنان موجی در جمعیت ایجاد کرد که یزیدِ معروف به فصاحت و بلاغت را لال کرد. یزید شعرهای ابن زبعری را با خودش می خواند و به چنین موقعیتی که نصیبش شده است، افتخار می کند. زینب فریادش بلند می شود: «اظَنَنْتَ یا یزیدُ حَیثُ اخَذْتَ عَلَینا اقْطارَ الْأرْضِ و افاقَ السَّماءِ فَاصْبَحْنا نُساقُ کما تُساقُ الْاساری انَّ بِنا عَلَی اللهِ هَواناً وَ بِک عَلَیهِ کرامَةً؟» ای یزید! خیلی باد به دماغت انداخته ای(شَمَخْتَ بِانْفِک!). تو خیال می کنی این که امروز ما را اسیر کرده ای و تمام اقطار زمین را بر ما گرفته ای و ما در مشت نوکرهای تو هستیم، یک نعمت و موهبتی از طرف خداوند بر توست؟! به خدا قسم تو الان در نظر من بسیار کوچک و حقیر و بسیار پست هستی و من برای تو یک ذره شخصیت قائل نیستم. ببینید، این ها مردمی هستند که به جز ایمان و شخصیت روحی و معنوی همه چیزشان را از دست داده اند. آن وقت شما توقع ندارید که شخصیتی مانند شخصیت زینب(س) چنین حماسه ای بیافریند و در شام انقلاب به وجود بیاورد؟ همان طور که انقلاب هم به وجود آورد.»

۹۴/۰۲/۱۴
حسین جاهدناوخ

نظرات (۱)

السلام علیک یا زینب بنت امیرالمومنین